ادم ها خیلی با هم فرق دارند بعضی ها بین تصمیمشون وشروع کارشون فاصله ای نیست خیلی ها هم خوب تصمیم میگیرن اما خدا میدونه که کی به بای عمل میرسه .امروز توی مسیر داشتم به خودم تصمیم هام واینکه کدومشونو عملی کردم فکر میکردم. نمیدونم شاید بعد از اب که مایه حیاته دومی یه نردبون باشه !! یه نردبون که هر چند وقت یکبار ادم ازش بالا بره وببینه که کجای زندگیش قرار گرفته چقدر جلو رفته چقدر در جا زده وحتی در اوج فضاحت چقدر بس رفت کرده. اره میدونم اعتراف سخته اونم من که گاهی با خودم هم رودربایسی دارم این 40 دقیقه مسیر دانشگاه تا خونه به زینب فکر کردم به زینب قبل از کنکور وبعد از کنکور. اره معیارم رو کنکور گذاشتم چون درست بعد از کنکور دنیام عوض شد.دنیای بعد از کنکوری که زینب 17 ساله برای خودش ساخته بود با دنیای زینب 21 ساله ی امروز فرق های زیادی داره می خوام اعتراف کنم که گم شدم نه بخاطر اینکه دنیایی که واردش شدم خیلی بزرگ بود نه ! تصور من خیلی بیشتر از این ها بود.گم شدم چون با دنیای جدید با ادم هاش با ارزش هاش غریبه بودم خیلی غربیه. خیلی چیزها تغییر کرده بود از ساده ترین مسائل تا حتی ائیدیلوژی زندگیم.امروز داشتم به این فکر میکردم که زینب امروز 2 مهر 85 شدوتو 3 سال جنگیدی نکته بد قضیه اینجاست که نتیجه اش شد دیروز(تو میدونی) .کجاست اون دنیای قشنگ اون شادی ها مداوم کجاست زندگی که من میخواستم! واقعا هنوز باید بجنگم! نه دیگه بسته . این شکست نیست اتش بسه! حالا بر میگردم به جمله اولم میخوام مثل قدیم ها بین تصمیم وعملم فاصله نیفته. در اولین شب رمضان به خودم وبه خدام وتو دوست جونم قول میدم واگر کوتاهی کردم تنبیه شم.خانوم معلم خوب میدونه گاهی باید سیلی خوردحتی اگر لوس ویکی یه دونه باشی و3 سال هم بی خیال بگذرونی نه خانوم معلم!
بس یکبار دیگه یا علی .سلام خودم